تمرکز قوی ذهن و رفع سریع استرس با ذهن آگاهی

ذهن آگاهی روشی مدرن برای فرار از خیالات و اقامت در زمان اکنون است. شکلی متفاوت از نگاه به زمان اکنون و حضور دائم در الان

تمرکز قوی ذهن و رفع سریع استرس با ذهن آگاهی

ذهن آگاهی روشی مدرن برای فرار از خیالات و اقامت در زمان اکنون است. شکلی متفاوت از نگاه به زمان اکنون و حضور دائم در الان

بخش دوم مصاحبه مجله موفقیت در مورد ذهن آگاهی با مهندس کوثری

ذهن آگاهی تنها روش رهایی ازاسترس

 (قسمت دوم)

گفت و شنودی خواندنی با مهندس فرامرز کوثری  پژوهشگر موفقیت در خصوص موضوع ذهن آگاهی

(Mindfulness)

 

"تکانه" جدیدی که پیش روی ماست عنوانش "ذهن آگاهی" است که معادل فارسی واژه Mindfulness است. در این تکانه که دومین قسمت گفتگوی تکانه ای ما با مهندس فرامرز کوثری است موضوع داغ و پرطرفدار" ذهن آگاهی" به صورت عمیق و ریشه ای موشکافی و تحلیل می شود. قابل ذکر است که بحث "ذهن آگاهی" در حال حاضر جزو موضوعات مطرح حوزه روانشناسی موفقیت و به عنوان یک شیوه فوق العاده کارآمد وموثر در روان درمانی با کمک شیوه های طب مکمل است. دکتر جان کابات زین را می توان پیشتاز مطرح ساختن واژه ذهن آگاهی در دو دهه اخیر دانست. او یک بسته درمانی به نام "کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی" را به دنیا معرفی ساخته است که بیمارانی که به دلایل مختلف دچار استرس و ناراحتی های شدید روانی هستند با طی کردن شیوه های آموزشی در این بسته ، به افرادی کاملا سالم و خلاق و سرزنده در جامعه تبدیل می شوند. بسته درمانی دکتر کابات زین به نام "کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی" یا MBSR در حال حاضرعلاوه بر دانشگاه ها و کلینک های درمانی در بخش های مختلف جامعه از جمله آموزش و پرورش و مشاغل اجتماعی نیز با استقبال بی نظیری مواجه شده است. شرکت بزرگ گوگل که بزرگترین موتور جستجوی اینترنتی دنیا را در اختیار دارد برای افزایش کارآیی و خلاقیت و حضور ذهن بیشتر کارمندان خود دوره های متعدد ذهن آگاهی را توسط مجرب ترین استادان از جمله پروفسور کابات زین برگزار کرده و فیلم های آموزشی این دوره ها را در اختیار علاقه مندان گذاشته است. این همه استقبال از موضوع ذهن آگاهی نشان می دهد که در موج جدید علوم موفقیت ، اشراف به موضوع ذهن آگاهی برای همه اقشار جامعه جزو ضروریات بدیهی است و به همین دلیل از مهندس فرامرزکوثری پژوهشگر حوزه موفقیت خواستیم تا این موضوع را به زبان ساده برای خوانندگان مجله موفقیت به طور دقیق تشریح کنند. بدیهی است مجله موفقیت در بخش تکانه  و به صورت گفت و شنود، کماکان آماده چاپ نظرات کلیه اساتید علوم روانشناسی حوزه موفقیت به خصوص در مباحث روز و مطرح نظیر همین موضوع این شماره یعنی "ذهن آگاهی" است.  با هم قسمت دوم این گفتگوی بسیار خواندنی را پی می گیریم.

*******

ـ بعد از چاپ قسمت اول سوالات زیادی از از سوی خوانندگان مجله در خصوص "ذهن آگاهی" مطرح شد. خیلی ها گمان می کردند که ذهن آگاهی همان تفکر مثبت است. گروهی دیگر می گفتند که ذهن آگاهی یک نوع دیگر از تکنیک های تن آرامی یا ریلاکسیشن است. نظر شما چیست؟

ـ اجازه دهید همین ابتدای سخن خیال بسیاری از افرادی که احساس می کنند می دانند "ذهن آگاهی" چیست را راحت کنم."ذهن آگاهی" مثبت اندیشی و مثبت نگری و تفکر مثبت نیست. "ذهن آگاهی" خلسه و از خود بیخود شدن و صعود به ارتفاعات بی خیالی و توهم نیست. "ذهن آگاهی" تن آرامی و شل کردن عضلات و صاف کردن چین و چروک پیشانی و برداشتن تنش از روی عضلات گردن و فک و پیشانی و خلاصه وانهادگی نیست. "ذهن آگاهی" تلاش برای خالی کردن ذهن و بی فکری نیست. "ذهن آگاهی" شیوه ای برای فرار از زندگی نیست ، بلکه برعکش تلاش برای واقعا زنده بودن است.

"ذهن آگاهی" یک تکنیک و فن نیست که آن را برطبق فرمول خاصی  انجام بدهید یا به شکل مخصوصی تمرین کنید تا بتوانید به آن مسلط شوید. ذهن آگاهی را فقط باید تجربه کرد و لمس کرد وفهمید. در واقع "ذهن آگاهی" به هیچ وجه به معنای بی کار بودن و فعال نبودن نیست. تکرار می کنم "ذهن آگاهی" به این معنا نیست که باید از زندگی گریخت."ذهن آگاهی" شکل جدیدی از زندگی کردن است.

آیا می دانید مرکز گردباد همیشه آرام ترین نقطه است.در حالت ذهن آگاهی ، گردباد حوادث زندگی در اطراف شما شدیدتر از همیشه می چرخد  اما شما در مرکز این گردباد آرام و مطمئن فقط یک تماشاچی حواس جمع اما بی طرف هستید.

وقتی ذهن آگاه هستید زندگی شما متوقف نمی شود.برعکس زندگی شما واضح تر و شفاف تر از همیشه در جریان خواهد بود. ، حتی باشدت بیشترو جذابیت و خلاقیتی بیشتر، اما در عین حال شما کاملا از جریان زندگی جدا هستید. موازی آن حرکت می کنید اما هیچ وابستگی به زندگی ندارید ، فقط نظاره گری هستید که روی کوهی بلند ایستاده و از فراز قله هر آنچه در اطرافتان رخ می دهد را نظاره می کنید. شما فاعل و انجام دهنده نیستیدبلکه یک تماشاچی بی طرف و یک ناظر بی نظر هستید که حتی یک لحظه دست از نظاره کردن برنمی دارد و روی خود را برنمی گرداند. این نکته همان راز اصلی "ذهن آگاهی" است که شما باید همیشه فقط نظاره گر باشید .درذهن آگاهی کارها انجام می شوند. هر کاری که باشد از رانندگی و کار با کامپیوتر گرفته تا شستن ظرف ها ، جارو کردن منزل … وقتی ذهن آگاه هستید میتوانید همه کارها را به همان شکل قبلی انجام دهید،  فقط با یک شرط و آن شرط این است که هیچ وجه نباید از مرکز گردباد بیرون آئید و حالت "در مرکز بودن " خود را از دست بدهید . هسته مرکزی و روح "ذهن آگاهی" این است که یایدبگیریم چگونه دائما نظاره گری بی نظر باشیم. برای مثال همین الان صدایی می آید ، شما دارید آن صدا را می شنوید. همین الان هم صدا وجود دارد وهم شمایی که در حال شنیدن آن هستید. اما در عین حال یک نظاره گر هم در وجود شما هست که در حال نظاره هر دوی این ها یعنی صدا و شمای شنونده باشد.یک خود واقعی در وجود شما به شکل یک تماشاچی و بیننده و شنونده بی طرف وجود دارد که هر دو پدیده یعنی صدا و شنونده را نظاره میکند . این نظاره گر را که یافتید در حالت ذهن آگاهی قرار می گیرید. به همین سادگی. یا مثلا شما در حال تماشای یک مجله هستید. شما اینجا هستید و مجله هم آنجاست. اما همزمان با شما و مجله یک نظاره گری در وجود شما هست که شما را در حال زل زدن به مجله نظاره می کند . این نظاره کردن بی طرفانه و بی غرضانه همان "ذهن آگاهی" است . آنچه زیر نظر داریداصلا مهم نیست. کیفیت نظاره کردن ، کیفیت آگاه و هوشیار بودن ، چیزی است که "ذهن آگاهی" نامیده میشود.

یک نکته را همیشه باید به خاطر داشت : "ذهن آگاهی" چیزی از جنس آگاهی است و هر کاری که با آگاهی و با هشیاری انجام شود "ذهن آگاهانه" است . خودِ کاری که دارد انجام می شود اهمیتی ندارد بلکه کیفیت انجام کار است که مهم است.برای مثال ما  چیزی داریم به اسم "قدم زدن ذهن آگاهانه". فقط کافی است موقع قدم زدن آگاه و هوشیار قدم بزنید . نشستن ذهن آگاهانه هم داریم فقط به شرطی که این نشستن همراه با آگاهی باشد . گوش دادن به هر صدایی مثل صدای پرندگان یا یک سخنرانی اگر با آگاهی همراه باشد ، "ذهن آگاهی" است . حتی گوش دادن به نجواهای درونی ذهن خودتان هم اگربتوانید موقع گوش دادن آگاهی و هوشیاری مستمر و لحظه به لحظه خود را حفظ کنید، "ذهن آگاهی"  است. کل مساله این است که زندگی شما دیگر از این به بعد نباید در منگی و خواب و حواس پرتی باشد . در این صورت هر آنچه بکنید "ذهن آگاهانه" است .

 علت اینکه خیلی ها بلافاصله با "ذهن آگاهی" مخالفت می کنند این نیست که آن را می فهمند. بلکه به این دلیل است که آن را با یک موضوع دیگر اشتباه گرفته اند.

اجازه دهید "ذهن آگاهی" را دوباره با هم معنا کنیم و این توضیح و معنا سازی مکرر ذهن آگاهی لازم است چون اگر درست نفهمیم ، خیلی سریع آن را با بقیه مفاهیم اشتباه می گیریم.

فرض کنید یک نفر همین الان در حال فیلمبرداری از یک صحنه ، مثلا همین صحنه روبرویی من و شماست. این جناب فیلمبردار از درون دوربین صحنه را می بیند و از طریق هدفون هایی که روی گوشش گذاشته، کل صداهای صحنه ای که می بیند را می شنود. بیائید فرض کنیم این فیلمبردار خود شما هستیدو دوربین فیلمبرداری هم چشمهای شماست. هدفونی که صدای صحنه را ضبط می کند همین گوش های شماست. پس شما الان همان جناب فیلمبرداری هستید که کف اتاق مشغول ضبط و شکار صحنه هستید. اما یک نکته بسیار ظریف وجود دارد که اگر درست متوجه نشویم خودواقعی مان را با دوربین و هدفون عوضی می گیریم و آن نکته ظریف این است که ما یعنی "خود واقعی من و شما" ، چشم و گوش و حواس و احساساتمان نیستیم. ما نباید خود واقعی مان را با چیزی که دارد صحنه را می بیند و می شنود و تحلیل می کند یعنی فکرمان یکی بدانیم. "ذهن آگاهی" می گوید خود واقعی تو چیزی است که دارد از بالای سر به این جناب فیلمبردار و ابزارهای فیلمبرداری اش و هدفون و دوربین و صحنه ای که می بیند نگاه می کند. خوب تجسم کنید. شما در حال دیدن و شنیدن و چشیدن و بوئیدن و لمس کردن و حس کردن و فکر کردن و فهمیدن دنیای اطرافتان هستید و همزمان با آن بخشی از وجودتان که  از جنس آگاهی است در بعدی بالاتر در حال نظاره و تماشای شماست. بدون اینکه در اتفاقی که می افتد دخالتی کند.

معنای "ذهن آگاهی" خیلی ساده است. "ذهن آگاهی" یعنی حواس جمعی ، یعنی بیداری نسبت به اتفاقاتی که الان می افتد. یعنی نظاره کردن رفتارها و واکنش های عادتی و خود به خودی ضمیر ناخودآگاه و زیر نظر گرفتن زنجیره کامل احساسات و افکار و هیجاناتی که تحت تاثیر یک عامل تحریک بیرونی یا درونی در وجودمان ناگهان شکل می گیرد و تمام فکر و ذکر و حواسمان را به خود جلب می کند.

تعریفی که دکتر جان کابات زین از ذهن آگاهی کرده است در همه همایش های علمی و سمینارهای بزرگ روان درمانی مورد استفاده قرار می گیرد. ترجمه ساده تعریف دکتر کابات زین از ذهن آگاهی این است که می گوید:" ذهن آگاهی یعنی هشیاری نسبت به وقایعی که همین الان و همین جا در بیرون و درون وجود ما رخ می دهد. بدون هیچ گونه قضاوت و پیشداوری قبلی و بدون دنبال کردن نتیجه خاصی. "

به زبان ساده یعنی فقط یک تماشاچی بی طرف و صاف و ساده بودن نسبت به اتفاقاتی که هر لحظه در درون و بیرون بدن ما دارند رخ می دهند. این می شود ذهن آگاهی.

حالا بیائید سوء تفاهم هایی که مطرح شد را با هم سریع مرور کنیم.

گفتید بعضی می گویند "ذهن آگاهی" یعنی مثبت اندیشی و مثبت بینی و ما می بینیم که با تعریفی که از "ذهن آگاهی" داریم این گمان اشتباه است. چون در حالت ذهن آگاهی بعضی مواقع شما مجبورید افکار منفی و صحنه های ناخوشایند را همانطوری که هستند نظاره کنید. به عبارتی چشم در چشم تمام حوادثی که هم اکنون در وجود شما رخ می دهند می دوزید و آنها را بدون اینکه تائید یا ردشان کنید تماشا می کنید. اتفاقا وقتی به موضوع "کاهش استرس از طریق ذهن آگاهی" می رسیم ، اولین درسی که آموزش داده می شود این است که به بیمار می گویند با مشکلات درونی خودت شجاعانه رودررو شو. بدون اینکه از آنها بترسی و یا فرار کنی. البته قبلش به بیمار می فهمانند که او با چیزهایی که می بیند یکی نیست. با فکرش یکی نیست. با احساسش یکی نیست. بلکه موجودیتی است ورای فکر و احساس و چیزهایی که درون و بیرون بدنش در حال رخ دادن هستند. او فقط یک تماشاچی بی طرف و یک رهگذر غریب است که می ایستد تا ببیند این تصادفی که رخ داده چیست و چرا و چه شکلی رخ داده است. خوب! بدیهی است که این تعریفی که از ذهن آگاهی داریم با تصوری که از مثبت اندیشی در ذهن ها افتاده زمین تا آسمان فرق می کند. اگر کسی از راه برسد و بگوید "ذهن آگاهی" را از قبل می داند و آن را همان مثبت اندیشی بخواند بدیهی است که نمی تواند جلوتر برود و معنای واقعی و کاربرد عملی "ذهن آگاهی" در زندگی را درک کند و از همان ابتدا در درس ذهن آگاهی رفوزه می شود.

ـ و به همین ترتیب می توان سوء تفاهم های دیگر یعنی اشتباه گرفتن ذهن آگاهی با تن آرامی و ریلاکسیشن یا خالی کردن ذهن و خلسه را نفی کرد. درست است؟

دقیقا! اجازه دهید کمی موضوع را بیشتر بیشکافیم چون در فهم دقیق "ذهن آگاهی" بسیار کمک می کند. همانطوری که اشاره کردید بعضی افراد "ذهن آگاهی" را با خلسه و خالی کردن ذهن از هر نوع فکر و خالی کردن وجود از هر نوع هیجان و احساسی اشتباه می گیرند. حال آنکه اصلا چنین نیست! آن مثال فیلمبردار و صحنه را به خاطر می آورید. گفتیم که خود واقعی من و شما نه جناب فیلمبردار است و نه صحنه ای که فیلمبرداری می شود. فیلمبردار همان فکر ماست. "خود واقعی ما" کسی است که از بالای نردبان ،از طبقه بالا، از بعدی متفاوت دارد به کل صحنه یکجا نگاه می کند و آن را مانند یک شکارچی دقیقا زیر نظر دارد. در این شکلِ خاصِ دیدن، شما با فکر مخالفتی نمی کنید. اجازه می دهید فیلمبردار هر جوری می خواهد صحنه را ضبط کند. با صحنه هم کاری ندارید. چیزی را حذف یا پررنگ نمی کنید. در "ذهن آگاهی" ما از ذهن استفاده می کنیم اما اجازه نمی دهیم که ذهن از ما استفاده کند.

من خودم با این روش های مدیتیشن که الان مد شده خیلی مشکل دارم. مثلا می آیند توی یک اتاق نیمه تاریک می نشینند اطراف خودشان شمع و عود روشن می کنند بعد چشمانشان را می بینند و سعی می کنند به زور، ذهن خود را از افکار ناخوشایندی که آزارشان می دهد خالی کنند. ساعت ها به این شکل می نشینند و بعد وقتی خسته شدند سراغ زندگی عادی خود برمی گردند. شاید با این روش به آرامشی موقتی برسند اما این شکلِ آرامش، وقتی در یک زندگی بحرانی و پر تنش قرار دارید، به کارتان نمی آید. باید مراقبه از جنس آگاهانه باشد تا بتواند به کار آید و در تمام لحظات زندگی همراهی مان کند. همیشه که نمی توان فکر بد و آزاردهنده یا فکر خوب و وسوسه کننده را به زور از اتاق ذهن بیرون کرد. ضمیر ما یک بیوکامپیوتر قوی دارد که دائم در حال تحلیل است و خروجی آن فکر ها و اندیشه های رنگ و وارنگ است. این کامپیوتر بیولوژیکی را که نمی توان انکار کرد. این نعمتی است که خدا در وجود ما انسان ها قرار داده تا بتوانیم نسبت به حیوانات برتری و ویژگی شاخصی داشته باشیم و بتوانیم در این دنیا سرپا بمانیم و گلیم خود را از آب بیرون بکشیم. مهم این است که این جناب "بیوکامپیوتر فکر ساز" منِ واقعی ما نیست. "من واقعی" کیفیتی دیگر ازجنس بیداری هست. یک جور آگاهی اما از جنس غیر از فکر است که من نام آن را فراآگاهی گذاشته ام.چون فراسوی آگاهی فکری مرسوم و معمولی است. همانی است که می تواند بیوکامپیوتر فکر ساز و فکرهایی که می سازد و هیجاناتی که ایجاد می کند را یکجا ببیند و در عین حال تحت تاثیر آنها قرار نگیرد. همان کسی که از بالای نردبان یا بعدی بالاتر آن فیلمبردار و صحنه فیلمبرداری را همزمان و لحظه به لحظه رصد می کند.

 اگر این همه روش های مدیتیشن که الان در سطح جهان مد شده و بیشترشان هم اشتباه و خطاهستند با این واقعیت بدیهی ، یعنی حضور الزامی و اجباری فکر در زندگی، نتوانند کنار بیایند که اصلا به درد نمی خورند. آرامشی که آگاهانه و به قولی بیدارانه نباشد. یعنی ناشی از هشیاری و بیداری لحظه به لحظه نباشد که پشیزی ارزش ندارد. شبیه آرامش ظاهری است که این راننده های جوشی و عصبی پشت چراغ قرمزدارند که به ظاهر آرام اند اما با یک بوق ناگهان از کوره درمی روند و به جان بقیه می افتند،آرامش غیر آگاهانه از جنس همان آرامش کاذب و کاغذی است که با صدای یک بوق یا شنیدن یک جمله به هم می ریزد.  لایه رویی و  ظاهری  آرام است اما در لایه های زیرین غوغایی به پاست که بیا و ببین. تکرار می کنم که این جور آرامش اصلا موقع بحران به کار نمی آید. آتش زیر خاکستر است و شبیه آتش فشانی است که هر لحظه ممکن است فوران کند.

خلاصه کلام اگر ذهن آگاهانه به سوء برداشت ها نسبت به موضوع ذهن آگاهی نگاه کنیم متوجه می شویم که همه این سوء تفاهم ها در یک نکته مشترک اند و آن این است که همه این کج فهمی ها، پارامتراساسی یا همان عنصر اصلی ذهن آگاهی، یعنی بیداری و هشیاری از بعد بالاتر ، را از صحنه حذف می کنند. در حالی که در حالت ذهن آگاهی ، نقش این بیداری و آگاهی برتر، اما بی طرف و بی مدعا، نقشی اساسی و تعیین کننده است.

این جمله کلیدی را من همیشه آویزه گوشم قرار می دهم که هر وقت به شما گفتند بیا با این ابزارها و روش ها،  هشیاری خود را کنار بگذار و درک خود را از زندگی کدر و گنگ و تار و مبهم  بساز تا بتوانی به آگاهی برتر دست یابی بدانید که این حقه ای بیش نیست.شرط اساسی همیشه باید هشیاری و آگاهی لحظه به لحظه باشد و ذهن آگاهی یعنی همین! مراقبه و مدیتیشن هم اگر می خواهد واقعی باشد باید این شرط یعنی آگاهانه بودن را در خود داشته باشد.

ـ هر چند قبلا گفته شد که در حالت ذهن آگاهی ، بیداری انسان نبایدنتیجه گرایانه باشد. یعنی باید بودن و حضور داشتن ملاک اصلی باشد ، اما در مجموع، بودن در حالت ذهن آگاهی در دراز مدت چه فایده ای برای انسان دارد؟

ـ "خودِ بیدار بودن" به نظر من بهترین نتیجه است. من شخصا یک روز بیداربودن را با صدها سال خواب و منگی  عوض نمی کنم. اما اگر بخواهیم از منظر درمانی ،به خصوص در حوزه کاهش استرس یعنی همان نظریه جنجال آفرین پروفسور کابات زین، به ذهن آگاهی نگاه کنیم باید بگویم که ذهن آگاه بودن دردراز مدت، در زندگی و وجود یک انسان معمولی چهار تغییر اساسی ایجاد می کند.

تغییر اول این است که فرد عمرش بیشتر می شود. نه به این معنا که به جای هفتاد سال صد و بیست سال عمر می کند. که البته با توجه به آرامش عمیقی که بر وجود شخص حاکم می شود بعید هم نیست. بلکه عمر فرد ذهن آگاه به این معنا زیاد می شود که او در یک بازه زمانی ثابت بیشترین لحظات بیداری و هشیاری را تجربه می کند و زمان بیشتری را نسبت به یک فرد معمولی نیمه خواب برای لمس و احساس و درک ودیدن دنیا وقت دارد. یک فرد ذهن آگاه ، وقایع عالم هستی و اتفاقات دوروبر خود را بیشتر درک می کند و از دنیا ،اطلاعات و پیام ها و مفاهیم و درس و تجربه بیشتری بدست می آورد. می گیرد. اگر خوب به آدم های حواس جمع و به قول ما "ذهن آگاه" دوروبرتان نگاه کنید، می بینید نسبت به هم سن و سال های خود بسیار با تجربه تر و داناتر و پخته تر هستند. فرصت ها را خیلی زودتر از بقیه شکار می کنند و بسیار کمتر از بقیه فریب می خورند و بیشتر مواقع مثل پیرمردهای با تجربه عمل می کنند. انگاری مقیاس خط عمر آنها چند برابر شده است و از یک لحاظ گویی عمیق تر شده است و بعدی جدیدتر پیدا کرده است. افراد ذهن آگاه ،این عمق بیشتر در خط عمر را، مدیون بیداری لحظه به لحظه و رویت بیشتر جمال لحظات دائما جدید زندگی خود هستند. آنها ممکن است مثل افراد عادی در شبانه روز حدود هشت ساعت و حتی بیشتر بخوابند اما به وقت بیداری واقعا بیدارند و تمام آن شانزده ساعت بقیه عمرشان  لحظه به لحظه بیدارند. اگر عمر مفید آدم ها را ساعات صددرصد بیداری شان بدانیم باید بگوئیم که افراد ذهن آگاه عمر مفید بسیار بیشتری نسبت به بقیه دارند.

اتفاقا این همان دلیلی است که مدیران شرکت های بزرگ الان برای افزایش هشیاری و بیداری حین کار کارمندانشان به دوره های ذهن آگاهی روی آورده اند. همینطور در مدارس بسیار مدرن هم با برگزاری دوره های آموزشی مرتب و منظم ذهن آگاهی، سعی می کنند زمان هشیاری و حواس جمعی دانش آموزان و دانشجویان را چند برابر کنند و از این مسیر بازده درسی و کارآیی آنها را چند صد برابر سازند.

چند روز پیش با آقای حلت در مورد طرح بزرگی که در دست داشتند صحبت می کردم. طرح ایشان یک بسته کاربردی "افزایش خلاقیت و هشیاری دانش آموزان و دانشجویان بر اساس ذهن آگاهی "بود.یک ایده بسیار قوی و به روز که الان در سطح جهان جزو مباحث روز و مطرح است. یعنی درست شبیه پروژه MBSR دکتر کابات زین که "کاهش استرس براساس ذهن آگاهی " است، این برنامه و ایده استاد حلت هم اگر بتواند با توجه به فرهنگ کشور تعریف و پیاده شود، می تواند انقلابی در حوزه آموزش و یادگیری را باعث شود و بخصوص در  خلاق سازی دانش آموزان، و اصولا همه آنها که قصد یادگرفتن چیزی را دارند، تحولی بزرگ ایجاد کند. در واقع برنامه هشیارسازی "ذهن آگاهانه" آقای حلت و یا رفع استرس "ذهن آگاهانه" آقای کابات زین ، همگی یک جور افزایش عمر مفید بیداری در اشخاص از طریق فرآیند ذهن آگاهی است.

 بد نیست همین جا آماری از موسسه گالوپ نقل کنم که می گوید شصت درصد کارمندان و کارگران در کشورهای پیشرفته ، موقع کار حواسشان جمع کارشان نیست وحضور ذهن ندارند. آنها عمده کارهای خود را به صورت ناخودآگاه و به طور عادتی انجام می دهند. پانزده درصد عمدا حواسشان به کاری که انجام می دهند نیست و در واقع هوش و حواسشان کلا جای دیگری است.یعنی سرکار می آیند اما در حال انجام یک کار دیگر هستند. در این بین فقط بیست و پنج درصد کارمندان در حین انجام کار به طور کامل هشیارند و تمام فکر و ذکرشان به اتفاقات زمان الان کارشان است و در واقع عمده افراد خلاق هم در بین همین بیست و پنج درصد پیدا می شوند. این آمار بدون شک در کشورهای در حال توسعه و ظریف تر بدتر است و این نشان دهنده ضرورت ذهن آگاه سازی سریع همه افرادی است که در بخش های مختلف اجتماع مشغول به کار هستند.

این تغییر اول بود. یعنی ذهن آگاه شدن باعث می شود ایام بیداری در زندگی عادی افراد بیشتر شود و از این مسیر حجم تجربیات و اطلاعاتی که فرد دریافت می کند بیشتر شود و او عمر بیشتری را نسبت به افراد خوابزده و ذهن خفته پیدا کند.

تغییر دومی که ذهن آگاهی در زندگی فرد در درازمدت ایجاد می کند افزایش سطح تمرکز و میزان تراز حواس جمعی شخص در طول شبانه روز است. برای مثال دانش آموز یا دانشجویی که دچار مشکل عدم تمرکز و ناتوانی در جمع کردن هوش و حواس خود برای مطالعه است. با روی آوردن به بیداری از نوع ذهن آگاهانه، به تدریج و به مرور زمان استعداد و توانایی اش در کنترل افکار و احساساتش بیشتر می شود و بهتر می تواند روی موضوعی که مطالعه می کند تمرکز کند. شما خواهید دید که افراد ذهن آگاه بسیار تیز هوش و دقیق هستند و روی کاری که در هر لحظه انجام می دهند تمرکزی فوق العاده و مثال زدنی دارند. آنها می توانند ساعت ها و حتی روزها و هفته ها روی یک موضوع تمرکز کنند و بی اعتنا به جلوه گری های محرکات بیرونی و درونی کنترل ذهن و تمرکز خود را از دست ندهند. تکرار می کنم که در ذهن آگاهی اصلا هدف تمرکز نیست اما افزایش سطح تمرکز و بالارفتن سطح آرامش در رابطه با هر موضوع دلخواه فرد، از نتایج جنبی و عوارض فرعی "تماشای ذهن آگاهانه" هستی است. در این خصوص می توان بسیار صحبت کرد اما برای درک سریع  کافی است برای مدت مشخصی مثلا ده تا بیست روز، ساعات ذهن آگاه بودن خود را در طول شبانه روز افزایش دهید. یعنی با بیداری و هشیاری دم به دم کارهای روزمره را انجام دهید و موقع انجام آنها بدانید که دارید آن کارها را انجام می دهید و کل زنجیره افکار و احساسات و واکنش های روحی و جسمی خود را در برخورد با محرکه های زندگی زیر نظر بگیرید. خواهید دید که بعد از بیست روز تغییری بسیار محسوس در قوه تمرکز و تیز بینی و نکته بینی شما رخ می دهد و میزان تمرکز تان روی موضوعات کاری و درسی تا حد بسیار زیادی افزایش می یابد.

تغییر سومی که ذهن آگاهی در زندگی فرد باعث می شود کاهش بسیار شدید مقاومت درونی فرد در اجرای تصمیمات شخصی است. به زبان ساده در درون فرد صلح و آشتی برقرار می شود و دیگر انسان با خودش سرجنگ ندارد. چرا که یک طرف دعوا یعنی خود واقعی انسان موفق شده خودش را به عنوان یک " من برتر" شناسایی کند و از "من ذهنی" جدا نماید. این "من برتر" و این "هویت ذهن آگاه" اکنون فقط در هیبت یک تماشاچی و نظاره گر بی طرف اما همیشه بیدار در تمام لحظات زندگی حضور می یابد و به همین خاطر "من ذهنی" هر چقدر فتنه گری کند و وسوسه نماید و نمایش های مثبت و منفی قطار کند به هیچ وجه نمی تواند این "من برتر" یا این هویت فراآگاه بی طرف نظاره گر را وارد بازی خود نماید. به همین دلیل یکی از طرفین دعوا و جدال درونی موفق شده به بعدی بالاتر و به دنیایی متفاوت تر جهش کند و از آن دنیای متفاوت به بقیه فرآیندهای بدن نگاه کند.در نتیجه دیگر مقاومت و جدالی وجود ندارد و انرژی ارزشمند حیاتی وجود انسان صرف دعواهای درونی نمی شود.

الان اگر در اطرافتان به خیلی از آدم ها نگاه کنید می بینید آنها با خودشان قهر هستند و دائم در حال کلنجار و توجیه خودشان هستندو از همه مهم تر به شدت خسته اند. انگار درون وجودشان دو تا "من" وجود دارد که یکی مخالف است و آن دیگری به شدت موافق و این دو تا "من" تمام انرژی وجود انسان را در طول بیداری مصرف می کنند و نمی گذارند فرد به کار خودش برسد. اما وقتی فرد خود را به فرآیند ذهن آگاهی می سپارد و تصمیم می گیرد در هر لحظه از زندگی خودش بیدار شود و با خوبی ها و بدی های وجود خودش مهربان شود و همه را به یک چشم نگاه کند ، در این حالت آرامشی عمیق بر میدان مبارزه درون وجود انسان حاکم می شود و نتیجه این آرامش و بی دعوایی، افزایش فوق العاده سطح انرژی درونی و روانی شخص است که این انرژی بسیار ارزشمند می تواند یا به صورت یک نیروی شفاگر برای درمان بیماری های جسمی و روانی و ذهنی شخص به کار گرفته شود و یا در قالب یک پشتوانه پر قدرت معنوی و جسمی برای انجام کارهای سخت و یادگیری مهارت های پیچیده هدایت گردد. کسی که دائم با خودش دعوا دارد محال است بتواند انرژی کافی برای انجام ساده ترین کارها را در اختیار داشته باشد و در حقیقت شبیه راننده ای است که ترمز دستی را کشیده و ماشین را به یک کوه بزرگ سنگی چسبانده و درحالت ایستاده پدال گاز را فشار می دهد و بدون اینکه حرکتی کند به تمام اجزای ماشین فشار بیش از حد می آورد و همه سوخت ماشین را می سوزاند و تلف می کند. این جور تلف کردن انرژی درونی در مدت کوتاهی تمام منابع درونی وجود شخص را تحلیل می برد و عوارض منفی فراوانی چه جسمی و چه روانی و چه ذهنی و رفتاری به همراه دارد و بیماری های رنگ و وارنگی را در زندگی فرد و خانواده اش باعث می گردد.

بیداری در زمان حال یا همان "زندگی ذهن آگاهانه" باعث می شود این درگیری های درونی متوقف شوند و صلح و آرامشی بی نظیر در وجود شخص حاکم شود. این را به راحتی می توانید در رفتار و نگاه و صدای آرام افراد ذهن آگاه شاهد باشید.

تغییر چهارمی که "ذهن آگاهی" در وجود شخص باعث می گردد افزایش "سطح وضوح حواس" فرد است. شما وقتی خود را ملزم کنید که در زمان همین الان به ورودی های حواس پنج گانه خود ،یعنی به چیزهایی که با چشم می بینید یا با گوش می شنوید، بیشتر دقت کنید و مزه غذاهایی که می چشید و بوی چیزهایی که به مشامتان می رسد را با حداکثر حواس جمعی ردیابی و نظاره کنید و هنگام لمس اشیای اطراف و همینطور هر چیزی که با آن تماس می گیرید بیشترین دقت را داشته باشید. طبیعی است این حواس خود به خود قوی تر می شوند و شبیه چاقویی که به تدریج زنگار از رویش برداشته می شود تیز تر و برنده تر می شوند و وضوح و شفافیتشان هم با افزایش زمان ذهن آگاهی  بیشتر می گردد.

در این حالت صداهایی که بقیه برایشان عادی شده و نمی شنوند را شما به راحتی می شنوید و چیزهایی که از نظر بقیه دور است را شما به وضوح می بینید. احساساتی که بقیه اصلا درک نمی کنند را می فهمید و خلاصه کلام طوری می شوید که انگار حواس قوی تری بدست آورده اید. این افزایش وضوح حواس، منحصربه حواس پنج گانه معروف نیست. شما در حواس دیگری که معمولا از آنها یاد نمی شود مثل حس ناوبری و جهت یابی هم پیشرفت بسیار زیادی مشاهده می کنید و نسبت به همنوعان خود از زندگی اطلاعات دقیق تر و کامل تری دریافت می کنید. این حساس ترشدن و تیز تر شدن حواس ضمن اینکه درسنین بالاتر و ایام پیری و کهولت مانع زوال عقل می شود، شما را به صورت یک موجود توانمند تر و قابل تر از بقیه در جامعه در می آورد و در نتیجه شما می توانید فرصت های بیشتری را ببینید و شکار کنید و واکنش های موثر تری را در زمان ومکان مناسب از خود ارائه دهید.

با توجه به اینکه فضای اختصاص یافته برای تکانه در هر شماره محدود است اجازه دهید ادامه این بحث را با پرداختن دقیق به عناصر اساسی ذهن آگاهی در فرصت دیگری دنبال کنیم. خواهید دید با اشراف به عناصر اصلی نگاه ذهن آگاهانه می توانید به راحتی از پس استرس های متفاوت زندگی برآئید و توانمندی های پنهان در وجود خود را آشکار سازید. موجود قوی و قدرتمند و توانمندی که در زندگی دنبالش هستید درون همین وجود خودتان پنهان است. با ذهن آگاهی این موجود را می توانید ظاهر سازید. در تکانه بعدی بیشتر توضیح می دهیم.